زندگی عشقی
| ||||
چروک لباتیم،بخند تا ناپدید بشیم. چشم های همیشه خیس اشک دوری را پنهان می کنه،بی وفا اینقدر پیاز پوست نکن! چشمی زیباست که توش اشک باشه،اشکی زیباست به خاطر تو باشه و تو وقتی زیبایی که دستت تو دماغت نباشه... چه غمگینانه می پیچید درون کوچه های قلبم صدای تو که می گفتی:نان خشکیه! در یکي از دبيرستان ها هنگام برگزاري امتحانات سال ششم دبيرستان به عنوان موضوع انشا اين مطلب داده شد که ”شجاعت يعني چه؟” محصلي در قبال اين موضوع فقط نوشته بود : ”شجاعت يعني اين” و برگه ي خود را سفيد به ممتحن تحويل داده بود و رفته يود ! اما برگه ي آن جوان دست به دست دبيران گشته بود و همه به اتفاق و بدون …استثنا به ورقه سفيد او نمره 20 دادند . فكر ميكنيد اون دانش آموز چه كسي مي تونست باشه؟ دکتر علی شریعتی [ دو شنبه 25 مهر 1390برچسب:شجاعت,دکتر علی شریعتی,طنز, ] [ 9:6 PM ] [ mina ][ زندگانی واحد اجباری است جزوه اش فرسوده و تکراری است هی گرفتیم و هی افتادیم از آن سوختیم از بس که دادیم امتحان عاقبت یک روز پاسش می کنیم بهره جویی از کلاسش می کنیم ای کلاسور های مشکی پوش ما تق تق زنگ خطر در گوش ما ساکتید آن تق و تق هاتان کجاست؟ سینه صاف ورق هاتان کجاست؟ ما کلاسی از کلاسور ساختیم دل به چنگک های آن انداختیم بین چنگک های آن با اضطراب روی خط جزوه ها ماندیم خواب هست این جا صد مصیبت صد میتینگ روزها با استراکچر، شب ریدینگ از فشار درس ها خیسیم ما گربه های سلف سرویسیم ما چون که بی انگیزه ایم و منصرف کی معدل هایمان گردد الف؟ ذهن ما انبار محفوظات شد کیش شطرنجی دانش مات شد جزوه ها قرص دیازپام است و بس ذهن ما سرشار اوهام است و بس دل به رود بی خیالی ها زدیم ترم ها در زندگی درجا زدیم بر درخت امتحان هستیم کال می زند هر نمره ما ضد حال ما ز ِهَر واحد فراری می شویم جزء حذف اضطراری می شویم پشت عینک های دودی مانده ایم یا به زندان حسودی مانده ایم ما فقط امضای پای مدرکیم سامسونت داریم اما کودکیم با گچی بر سینه تخته سیاه می کشیم از حسرت یک بیست آه بیست سردمدار فامیل است و بس بیست کار حضرت فیل است و بس ترم دیگر آفتابی می شویم خوابگاهی از نخوابی می شویم از صفا زیراکس می گیریم ما هدیه را با باکس می گیریم ما می رویم آنجا که غم نامحرم است گرچه پایان نامه ما مبهم است عبدالرضا مروتی [ یک شنبه 19 تير 1390برچسب:واحد اجباری,طنز, ] [ 9:6 PM ] [ mina ][ یه شخصی از خیابون رد میشده ، میبینه یه بچه اصفهانی نشسته كنار خیابون گریه میكنه. جلو میره و میگه چی شده عزیزم ، پسر بچه میگه سكه ۲۵ تومانی ام را گم كرده ام. مرد میگه اینكه گریه نداره بیا این۲۵ تومانی مال تو! باز هم به گریه كردن ادامه میده ، مرد میپرسه دیگه چیه ؟ بچه میگه اگه اون سكه را گم نكرده بودم الان ۵۰ تومن پول داشتم . اسپانيايي ها ميگن : “عشق ساكت است اما اگر حرف بزند از هر صدايي بلندتر است “ ايتاليايي ها ميگن: “عشق يعني ترس از دست دادن تو !” ايراني ها ميگن : “عشق سوء تفاهمي است بين دو احمق و…. كه با يك ببخشيد تمام ميشود !”
چرا خدا مردها را آفرید؟ [ پنج شنبه 26 خرداد 1390برچسب:مردها,کنکور مردها,طنز, ] [ 9:37 PM ] [ mina ][ |
||||
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |